تفکری عمیق!

 

يك جناب دكتر مادر مرده‌اي مي‌گفت: " ايران 70 ميليون موافق داره و 70 ميليون مخالف" (اول کاری بحث سياسي شد خدا آخرشو به خیر بکنه!)، يكي از فاميل‌هاي خيلي خيلي نزديك من هم ميگفت:" ايران 60 ميليون كارشناس داره، 60 ميليون گوساله!"(آلبته آمار مربوط به قبل از سرشماريه سال 1385 است). البته توهين نشه ولي ببينيد، تو خيابون وقتي تصادف ميشه پليس پشت سر كارشناسان راهنمايي رانندگي( استعاره از آن 70 ميليون كارشناس) ميمونه و مجالي براي انجام وظيفه نداره (اينچاست كه كارشناس ميشه ...). حالا از بحث زياد دور نشويم، من يكي از اون كارشناسام (كه اون فاميل خيلي خيلي نزديك معتقد است كه روي او يكي 60 ميليون را سفيد كرده‌ام)، ولي در زمينه‌ي سينما نه راهنمايي و رانندگي. خوب مي‌خواستم اينو بگم كه وقت گذاشتن روي فيلم‌هاي ايراني حماقتي بيش نيست، راست و حسيني در كل اين زندگي 20 ساله پر بركتم! 3 تا فيلم جون دار  بيشتر تو سينماي ايران نديده‌ام:

1- روز واقعه (شهرام اسدي)   2- دلشدگان (مرحوم علي حاتمي)   3- آژانس شيشه‌اي (ابراهيم حاتمي‌كيا)

روز واقعه

حقيقتا اين پست قرار نبود اينطوري شزوع بشه، ولي شد كاريشم نمي‌تونم بكنم. وفتي بچه‌تر بودم عاشورا بعد از ظهرها شبكه‌ي 1 "روز واقعه" را نشون ميداد ولي چند سالي بو يا صبح ميذاشتن يا نصفه شب منم نمي‌رسيدم ببينم تا امسال محرم كه ديگه بعد از مدت ها يه سي‌دي اورجينال گرفتم و خدمتي به صنعت سينماي ايران انجام دادم. يه فيلم 90 دقيقه‌اي رو تو 3 ساعت ديدم نمي‌دونم چرا؟ وقتي به خودم آمدم ديدم تازه اي دل قافل 3 صفحه‌ام نوشتم، موندم (كان نهو ...)، خدايا اين چه چيزي بود تاحالا سابقه نداشت اينجوري بشه نمي‌دونم چي بود ولي وقتي نوشته‌هامو خوندم تازه داشت يادم ميومد چرا نوشتم و چي نوشتم:

كيست كه مرا ياري كند؟

فردا مسيح را در نينوا به صليب مي‌كشند

در وادي وحشت فردا مسيح بر صليب مي‌رود

كجاست ياري كننده‌اي كه مرا ياري كند؟

كجاست ياري كننده‌اي كه مرا ياري كند؟

آيا كسي هست كه مرا ياري كند؟

­­­­­­­­­­­­­­­­­_______________________________________________________

مسيح را مسيحيان نكشتند، چگونه است كه مسلمانان امام خود را مي‌كشند؟

_______________________________________________________

عشق يعني گداختن،

و عشق مركب حركت است، نه مقصد حركت،

تا اين عشق با تو چه كند.

و...

اينها نصف چيزايي بود كه نوشتم. براي عشق معنايي نداشتم، به دستش آوردم، ولي سوال‌هاي ديگري برايم به وجود آمد:

چگونه است كه مسلمانان امام خود را مي‌كشند؟ چرا همه را شهيد كردند و...

حسين(ع) براي امري يزرگ قيام كرد، آيا خلافت كوفه كاري كوچك بود؟

چگونه روزي پشت سرش(مسلم) نماز مي‌خوانند و روز دگر سرش را بر نيزه مي‌كنند؟

با امام حاضرمان اين كار را كرديم با امام غايبان (گلچهره‌ي زهرا(س)) چه مي‌كنيم؟

 اصلي‌ترين سوالي كه آمد تو ذهنم و هنوزم بيرون نرفته اينه كه: آيا براي ظهور آماده‌ام؟

می دانم حرف هایم تکراری بود ولی چاره ای نیست این حرف های تکراری باعث می شود که تفکر کنم و از این مخ آکبند استفاده کنم.

(راستی خیلی جالبه وقتی تو گوگل search میکنی برای عکس های روز واقعه بغیر از 5 تا عکس نمی تونی پیدا کنی اونم تازه برای تبلیغ فیلم است این عکس بالا هم از خبرگزاری فارس امانت گرفتم)

 

عنوان نذارم خيلي بهتره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


تو به من خنديدي

و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه‌ي همسايه

سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك

و تو رفتي و هنوز ،

سالها هست كه در گوش من آرام ،

                                               آرام

خش خش گام تو تكرار كنان ،

مي دهد آزارم

و من انديشه كنان

غرق اين پندارم

كه چرا ،

_ خانه‌ي كوچك ما

                     سيب نداشت



حميد مصدق